دانلود رمان هرنگ از فروزان امانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یعنی ماجرای صیغه دروغه؟ نگاهش ناراحت شد ، معلوم بود دوست نداره جوابم را بده. _نه. قلبم از درد تیری کشید. از تصور اینکه چه چیزایی بینشون بوده که کار با حامله شدن دختره رسیده دلم می خواست بمیرم… انتظار نداشتم که بدون هیچی بوده باشه ولی انتظار این را هم نداشتم که تا این حد پیش بره و شوهر من دوست دخترش ازش حامله بشه . قبول کردن همچین موضوعی به سختی این بود که قبول بکنی یکی چاقو را توی قلبت فرو بکنه…
خلاصه رمان هرنگ
انگار شیرین خانم و آقا جلال کلا از بطن با ازدواج اشوان و طرف مقابلش مشکل داشتند و هر چی به اشوان گفتن که اون دختر مناسبش نیست به گوش اشوان نرفت که نرفت واخر سر دختره را عقد کرد ولی بعد از عقد دختره ذات واقعی خودش رو نشون داد، چیزی که برای اشکان پنهان و برای شیرین خانم آقا جلال کاملاً رو بود. همین که عقد کردن شروع کرد به اذیت کردنش انقدر یهویی عوض شد و اشوان را اذیت کرد که کامل عشق از سرش پرید و سرسال نکشیده دختره را با یه مهریه نسبتاً سنگین طلاق داد بود.
همین زن کافی بود تا اشوان از دخترای اطرافش بدش بیاد و کلا اعتمادش را نسبت به زن ها از دست بده. ماهرو هم چون پیشنهاد پدر و مادرش بود قبول کرد. احتمالا با خودش فکر کرد از انتخاب خودم که خیری ندیدم، بزار انتخاب پدر و مادرم را ببینم چی ازش در میاد. با صدای زنگ گوشی از جا بلند شدم با دیدن اسم روی صفحه لبخند عمیقی روی لبم شکل گرفته، از فکر ماهرو بیرون اومدم و جواب دادم: _سلام به عشق خودم، شبت بخیر. ساعد_سلام عزیزم خوبی؟ شب تو هم بخیر. من خوبم تو چطوری؟
چه خبر؟ نامرد دیگه خیلی دیر به دیر بهم زنگ میزنی، فکر نکن حواسم نیست بهت. حس کردم صداش کمی گرفت. -ببخشید عزیزم. مشکوک پرسیدم _مشکلی پیش اومده؟ من و منی کرد و گرفته تراز قبل گفت: _راستش نمیدونم چجوری بهت بگم ببین آروم جوری که انگار داره با خودش حرف میزنه گفت: چه جوری بهش بگم خدا. ساعد قشنگ حرف بزن! جون به لبم کردی، چی شده؟ اتفاقی افتاده؟ کسی چیزیش شده؟ نه موضوع این نیست، فقط، فقط من خیلی وقته میخواستم بهت بگم، ببین بانو من واقعا متاسفم…