دانلود رمان پرده نشین از سپیده فرهادی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مینو پرستار جوانی که به تازگی وارد بیمارستان شده و در اولین روزهای کاریش بیمار تصادفی که به اغما رفته رو وارد بخش میکنن. بیماری که زندگی پرستار جوان را تحت تاثیر قرار می دهد. نیما مرد شکست خورده ای که دست تقدیر بازی سختی را با زندگیش شروع کرده. مردی که برخلاف تمام اعتقادات و باورهایش از عشقش ضربه سختی میخوره و حالا روزگارش با پرستار جوان گره میخوره…
خلاصه رمان پرده نشین
نیما:
دسته کلیدم رو پرت میکنم روی میزو کلافه دستی بین موهای کوتاه شده م میکشم و نفسم رو فوت میکنم بیرون. نگاهمو از برگه های روبروم می گیرم و کلافه تر از قبل ضربه ای به پاکت سیگارم که روی میز کنار سوییچ و کیفم افتاده میزنم و از پشت میز بلند میشم. به سمت پنجره قدی اتاق میرم و از اون بالا خیره میشم به پایین. تماشای بچه های در حال تمرین لبخند روی لبم میاره و دلم بی هوا هوای ورزش به سرش میزنه. دستمو میکشم از لب پنجره و به سمت لباس های تمرینم میرم تا تنم رو بسپارم به
دستای خشن ورزش تا شاید خیال لطیف گذشته نه چندان دور دست از سرم بکشه. امروز هم یک روز به روزهای گذشته اضافه شد و تغییری تو حال اون نارفیق ایجاد نشد. هر روز که میگذره یه برگ از این تقویم کنده میشه وبایگانی میشه تو لیست انتظار. دیگه کم کم داره آمارش از دستم در میره. مشتمو محکم میکوبم کنار ستون و زیر لب غر میزنم که باز کن اون چشماتو بی وجود…. پله ها رو میون هیاهوی بچه های در حال تمرین لحظه به لحظه بیشتر سقوط میکنم و هل میدم خاطراتش رو تا بایگانی ذهنم.
هنوز وقتش نشده. دست به جیب شلوارم میبرم و برای لحظه ای وایمیسم و نگاهشون میکنم. امیراز دور برام دستی تکون میده که با سر جوابش رو میدم. لبخندی روی لبهاش میشینه. پله ها رو با سرعت بیشتری طی میکنم و بالا سرش میرسم. _چطوری رفیق؟ _سخت مشغولم. _همینطوری پیش بری سه چهار سال دیگه میتونی اون چربی های اضافه رو یه تکون ریز بهش بدی. غش غش میخنده و توی هوا دستی برام پرتاب میکنه به نشونه برو بابا و دوباره دمبل ها رو برمیداره و نمایشی شروع به زدن میکنه….