دانلود رمان شاهراه از اسما کافی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کژال بهخاطر عشقش به موتورسواری، تصمیم میگیرد پیک موتوری شود. این نزدیک ترین حالت به رویایش است که میتواند داشته باشد. ولی روزی بزرگ ترین پیشنهادی که میتواند تصور کند به او میشود، شرکت در مسابقهی “شاهراه”. بزرگترین و خطرناکترین مسابقهی موتورسواریِ غیرقانونی جهان. این پیشنهاد زندگی کژال را دستخوش تغییرات زیادی میکند.
خلاصه رمان شاهراه
حجت خانوم که عمیقا در حال تفکر و همزدن دیگ بود از جا پرید دستش را روی سینه اش گذاشت ولی در جوابم لبخند گله گشادی زد که لپ های سرخش را بیشتر به نمایش گذاشت. کژالم خسته نباشی دخترم ببخش بخاطر دیر اومدن مجیدم کلی تو زحمت افتادی. یکی از عادت های دوست داشتنی حجت خانوم اضافه کردن “میم مالکیت” به آخر اسم کسانی بود که دوستشان داشت، دستم را به شکل اوکی بالا آودرم و جواب دادم، نگران نباش خاله حجت گوششو پیچیدم
حجت خانوم بلند خندید ولی مادرم نیشگونی از بازویم گرفت که صدایم را در آورد و با حرص گفت: یکم خجالت بکش ،دختر بیا بریم غذاهارو بیچینیم دیرت شده. موتور عزیزم را دم در آشپزخانه پارک کردم و باهم تندتند غذاها را در باکسی که عقبش نصب بود چیدیم غر زدم مامان پشت موتورم کوهان درست شد، یکم کمتر ببرم. سرسختانه سر تکان داد و گفت: نه دختر تا برگردی دیر میشه، امروز باید جور بکشی.
به دیوار چشم غره رفتم چون مجید اینجا نبود تا دوباره گوشش را بپیچانم با حرص غذاها را محکم کردم و گفتم
مجیدم اومد همینجوری بهش غر بزنیا نبینم بهش آسون گرفتی. اخم کرد و گفت: این چی بود؟ حسودی میکنی
سوار موتور شدم و جواب دادم: به چیه اون کچل حسودی کنم؟ ولی خدارو خوش نمیاد اینجوری تا کنی با دخترت