دانلود رمان شراب از ر. مسیح با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ونوس با شوهرش علی به بن بست رسیده اما توانایی مراجعه به دادگاه و طلاق گرفتن ندارد. علی سر کار نمی رود و اجازه هم نمی دهد ونوس کار کند. ماه ها است که در خانه نشسته و در نهایت فقر با اخلاق گندش سوهان روح ونوس شده. یک شب ونوس به مهمانی یکی از دوستانش می رود…
خلاصه رمان شراب
همین طور که آسانسور بالا می رود یاد یکی از دوست دخترهایم می افتم. موضوع مربوط به قبل از عاشق شدنم است. دختر خیلی خوبی بود. آن روزها من پسر با ادب و درس خوانی بودم که زیاد وقت دختربازی نداشت. دعوتم کرد به استخر پارتی برادرش بروم. تازه اولین لیسانسم را گرفته بودم. لیسانسی که در سن بیست و دو سالگی گرفتم. خر خوان به معنای واقعی! پسرها حرف های زشت می زدند و برای دخترهایی که با مایو می گشتند هیزگری در می آوردند.
من به حدی خجالتی بودم و در فضایی بسته ای بزرگ شده بودم که کم کم بقیه شروع کردند به تمسخر حالت نشستنم. بیشتر به تیشرت و شلوارکی که جای مایو پوشیده بودم خندیدند. بعد از آن مهمانی دیگر جواب تلفن هایم را نداد و من برای مدتی تبدیل شدم به یک پسر دخترباز بد دهن که فقط جلوی مادر و پدرش کمی رعایت می کند. همه این لجبازی ها با ورود ونوس برای مدتی منتفی شد و با ازدواجش دیوانه وار شدت گرفت. در آسانسور باز می شود و من ونوس را می بینم که رو به تابلوی شهربازی متروکه با موبایلش ایستاده.
روی مایو پیرهن بلند نازکی پوشیده که مخصوص کنار استخر است. برای من سخت نیست بفهمم که می خواهد با قطب نما مسیر فرارش را تعیین کند. بر فرض که بتواند بعد از پنج روز خودش را به آن تابلو برساند. طوری از شهر دور می شود که برای رسیدن به اولین موجود زنده باید تمام محیط جنگل را دور بزند و دو کیلومتر دیگر هم کنار اتوبان نیمه ساز پیاده روی کند. البته اگر کارگرهای اتوبان خفتش نکنند. بهتر است خودم همین جا خفتش کنم: – آماده ای شماره بیست و هشت؟ وقتی به سمت من می چرخد چشم هایش گشاد شده…