دانلود رمان مرثیه برف از فاطمه درخشانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ستاره دانشجو رشته ادبیات داستانی هست که برخلاف مخالفت های خانواده اش با یوسف یکی از همکلاسی های شر و شیطونش نامزد میکنه، چیزی از نامزدی شون نمیگذره، که برادر ستاره سهیل که با دختر عموش بیتا نامزد هستن، ناخواسته به خاطره خیانت نامزدش اون رو به قتل می رسونه، بهنام برادره غیرتی و دیوونه بیتا و پسر عموی ستاره و سهیل که ستاره رو به خاطر چندین بار اشتباه که ازش دیده به چشم یه دختر خراب می بینه ، بعد از اون اتفاق با وجود اینکه خودش نامزد داره، شرط میذاره در عوض آزادی سهیل ، ستاره باید از نامزدش جدا بشه و پنج سال صیغه اون بمونه و… این رمان براساس واقعیت نوشته شده است.
خلاصه رمان مرثیه برف
همونجور که مشغول شستن سبزی ها بودم برگشتم روی گاز و نگاه کردم فقط یه قابلمه بود و این از نظر من شکمو یعنی فاجعه من فقط پلو خورشت دوست داشتم، مامان ابروی بالا انداخت و گفت -غذای مورده علاقه حاج محمود عزیزم آبگوشت. وای مامان چندبار بگم ابگوشت ناهار نمیشه سوپ هم شام اگه متوجه شدی. سبزی هارو ریختم تو آبکش -دست درد نکنه همین کم مونده بود تو چشمم نگاه کنی و بگی نفهم. گند زده بودم، مامان کلا روحیه حساسی داشت. -الهی دورت بگردم منظورم این نبود بخدا.
سهیل که سرگرم گوشیش بود نیم نگاهی بهمون کرد و گفت: -کلا ادب حرف زدن بلد نیس انگار طوطی هرچی اومد سر زبونش میگه از وقتی هم پاش رسیده دانشگاه دیگه شده نور الى نور. -حیف من که اومدم طرفداری از تو اصلا بشکنه دستم که نمک نداره، همون بهتر که دختر عموی عزیزمون رو ببندن به ریشت. عصبی شد و با داد گفت: -اسم اون دخترو رو جلو من نیار، والا فک کردین الکیه به خاطره یه رسم مزخرف ناف برون خودمو بندازم توی چاه. همون موقع بی بی اومد تو سنجاق زیر چارقدشو محکم بست و
با تغییر گفت: چه خبرتونه؟ سرمون رفت از صبح که بلند شدین همه اش دارین جر و بحث میکنین جلو در و همسایه خجالت نمی کشین؟ بعدم یه نگاهی به سهیل کرد و گفت: -مگه دختر عموت چشه؟ که اینجور معرکه راه انداختی اون دختره بدبخت ناف برونت هس و اسمش افتاده سر زبونا. سهیل پوفی از کلافگی کشید و گفت -بی بی ول کن تو رو خدا دوره این رسم و رسومات مزخرف گذشته، در ضمن اون دختر به خاطره من اسمش روی زبونا نیفتاده بخاطره دوست پسرای رنگ و وارنگش شده شهره خاص و عام….