دانلود رمان دردم از سرو روحی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه…
خلاصه رمان دردم
-خانم… خانم عزیز …شما نمیتونین همینطوری سرتونو بندازین پایین وارد اتاق رییس بشین ، اقای مهندس الان وقت ندارن…! بی توجه به تذکرش وارد اتاق شدم، دنبالم اومد ورو به اون گفت: اقای مهندس من بهشون گفتم که وقت شما… سرشو بالا گرفت و نگاه خالی و بی روح و بی تعجبش و از روی صورت من به چشم های خانم شکوری دوخت و گفت: شما بفرمایید خانم شکوری… شکوری چشم غره ای بهم رفت واز اتاق خارج شد. دسته گلم رو روی میز گذاشتم. روی صندلی جلوی میزش نشستم و به چشم هاش خیره شدم.
خشک گفت: امری داشتید… جوابشو ندادم. ادامه داد و گفت: مشکلی دارین؟ -بله تنهایی…!! به پشتی صندلیش تکیه داد وگفت: چرا برگشتی؟ -سلام، بهم سلام نکردیم… خودکارشو برداشت وسرشو مدام فشار میداد و تق تق می کرد. _جواب سلام واجبه… البته میدونم که اول گفتنش مستحبه …! خیره تو چشمام زل زده بود و هنوز داشت تق تق می کرد. چشمامو بستم وگفتم: این کار ونکن… مسخره گفت: هنوز حرص میخوری؟ -نخورم؟ خودکار و پرت کرد روی میز وگفت: فکراتو کردی؟ -اره…
از جاش بلند شد و لبه های کتشو عقب داد و دست هاشو توی جیب جین سیاهی که دو ماه پیش خریده بودم فرو کرد و گفت: حرف اخرت چیه؟ -حرف اخرم چیزی نیست که تو دوست داری بشنوی… شونه هاشو با بی قیدی بالا انداخت وگفت: خوبه… به هر حال مهریه ات اماده است… هر وقت اماده بودی بگو بریم اقدام کنیم… -من حرفی از طلاق زدم؟ با تعجب بهم خیره شد از سر شونه بهم نگاه می کرد، با همون خیرگی گفت: پس چی؟ -برگشتم… با طعنه گفت: -بعد از سی و دوروز… لطف کردی…!